
پسر معتاد که توسط پدر خود به قتل رسید
مرد میانسال که ۵ ماه قبل پسر معتاد را به قتل رسانده و جسدش را در یک کانال آب رها کرده بود سرانجام در بازجوییهای پلیسی لب به اعتراف گشود .
بهگزارش ایران , روز دوم فروردین امسال مردی با مراجعه به سازمان پلیس از ناپدید شدن پسر ۳۳ سالهاش خبر داد و اعلامکرد : پسرم راننده تاکسی اینترنتی بود اما از دیروز که از خانه بیرون شده دیگر برنگشته و خبری از او نداریم .
در حالی که ردیابیها از سوی مأموران پلیس غرب استان تهران برای یافتن ردی از پسر جوان آغاز شده بود روز هشتم فروددین ماه مأموران جسد پسر جوانی را داخل کانال آبی در شهریار پیدا کردند . با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تطبیق ویژگی ها با پسر جوانی که ناپدید شده بود هویت او شناسایی و مشخص شد او همان پسر گمشده است .
سرهنگ بهروز کریمخانی رئیس پلیس آگاهی فرماندهی غرب استان تهران در تشریح این خبر به «ایران» خاطرنشان کرد : فورا پژوهش ها از خانواده این پسر که بهطرز مرموزی به قتل رسیده بود آغاز شد ولی به سرنخ مهمی نرسیدیم . این در حالی بود که با گذشت ۵ ماه از این داستان و در بازجوییهای گوناگون از پدر خانواده متوجه تناقض گوییهای وی شده و سرانجام دستور دستگیر مرد میانسال صادر شد . او که همچنان منکر اطلاع از قتل پسرش بود سرانجام لب به اعتراف گشود و سر این جنایت را برملا کرد .
یونس ۵۴ ساله در اعترافاتش گفت
: پسرم رامین تحصیلکرده و فارغالتحصیل رشته مهندسی معماری بود . ولی پساز اینکه گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شد و شیشه می کشید رفتارش غیر عادی شده بود مدام در خانه با من و مادرش درگیر بود چه بسا ما را تهدید به مرگ میکرد . بههمین خاطر تصمیم گرفتیم اورا نزد یک روانپزشک ببریم . مدتی تحت معالجه بود البته بهخاطر اعتیادش دیگر ادامه نداد . وی راننده تاکسی اینترنتی بود ولی اعتیاد خیلی اورا تغییر داده بود و رفتارش گاهی بسیار خطرناک و تهدیدآمیز می شد .
یک شب او من را برای صرف شام به رستوران دعوت کرد زمان برگشت با هم جروبحثمان شد درگیری بالازد من یک سنگ از زمین برداشتم و در تاریکی شب به طرف او پرتاب کردم سنگ به سرش خورد و وی روی زمین به زمین خورد فکر نمیکردم با پرتاب یک سنگ پسرم بمیرد واقعاً قصد کشتن فرزندم را نداشتم . نمی دانستم چکار کنم از ترس تمام بدنم یخ زده بود جسد پسرم را برداشتم و با خودروی خودش به نزدیکترین کانال آب در محدوده شهریار بردم و همانجا رهایش کردم تا سر قتل مخفی بماند . فردای آن روز هم خودم به اداره پلیس رفتم و موضوع گم شدنش را خبر دادم .
او در پی اظهار کرد : ۵ ماه است که با عذاب وجدان شدیدی زندگی میکنم ولی دیگر تحمل ندارم مرا مجازات کنید تا راحت شوم .
پساز اعترافهای متهم وی دستگیر شد تا پس از پایان پروسه تحقیقات روانه زندان شود .
https://mruz.ir/?p=191